اشاره
خبرگزاری حوزه/گر چه مورخان سالروز ولادت حضرت امام محمد باقر(ع) را اول رجب اعلام کردهاند و قول دیگری در این زمینه حکایت از آن دارد که امام پنجم شیعیان در سوم صفر به دنیا آمدهاند فارغ از آنکه در پی صحت و سقم این دو قول باشیم فرصت را مغتنم شمرده نیم نگاهی به عصر آن امام همام و وضعیت تاسیس مدارس علمیه و نیز مراکز دینی و رشتههای علمی که در زمان امام پنجم شکل گرفت در گفتوگو با حجتالاسلام محمد حسین خوشنویس از پژوهشگران حوزه به بحث مینشینیم.
عصر امام محمد باقر علیه السلام چه خصوصیات سیاسی و فرهنگی داشت؟
درباره امام محمدباقر علیهالسلام گذشته از شناختی که بهصورت اجمالی میتوانیم از حسب و نسب و زمان ولادت یا شهادت ایشان داشته باشیم، میتوان به جنبههای دیگر حیات پربار این امام همام توجه کرد و وارد بحث جدیتر و مهمتری بشویم که بتواند به برخی از مشکلات و شبهاتی که امروز جامعه ما گرفتار آنهاست پاسخ بدهد.
عصر پیدایش مکاتب نوظهور
یکی از مشکلاتی که امام محمدباقر(ع) با آن مواجه بودند، پیدایش مذاهبی بود که ادعای رهبری جامعه اسلامی را داشتند، درحالیکه نه شایستگی علمی و نه شایستگی سیاسی آن را داشتند، یکی از مکاتبی که در زمان امام محمدباقر(ع) به وجود آمد مذهب زیدیه بود که اعتقاد داشتند بعد از امام سجاد فرزندشان زید امام شیعیان است و امام محمدباقر(ع) را امام مسلمین نمیدانستند و دلیلشان این بود که معتقد بودند ائمه شیعه کسانی هستند که قیام میکنند و فقط به کار فرهنگی نمیپردازند و به قول خودشان شمشیر به دست میگیرند و میجنگند.
این روایت را از پیامبر اکرم(ص) را داریم که «الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ إِنَّهُمْ إِمَامَانِ إِنْ قَامَا أَوْ قَعَدَا، كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر، ص: 38»، یعنی امام کسی نیست که کشته بشود یا دشمن را بکشد بلکه امامان گاهی به کار فرهنگی میپردازند؛ امام حسین در ده سال اول امامتشان که معاصر با معاویه بود مثل برادرشان امام حسن با معاویه در صلح بودند و در شش ماه آخر عمر شریفشان دیدند که زمینه آماده ست و قیام کردند.
بنابراین زیدیه این مسئله را باب کردند که امام آنکسی است که فاطمی نسب و قائم به سیف است؛ امام محمدباقر مقابل این جریان ایستادند؛ در زمان امام محمدباقر(ع) زیدیه خیلی اوج گرفت و همعرض با زیدیه مکاتبی مانند جبریه؛ تفویضیه، مجسمه و مشبهه نیز بودند که هرکدام طرز تفکر خاص خودشان را داشتند؛ بهعنوانمثال مجسمه میگفتند خدا برای بشر قابل تجسم است و بشر میتواند خدا را ببیند یعنی قائل به جسمانیت خدا بودند؛ جبریه قائل به این بودند که انسان در کارهایش مختار نیست و هر فعلی که از انسان سر میزند خواست و اراده خداوند است؛ تفویضیه معتقد بودند اراده خداوند هیچ نقشی در زندگی بشر ندارد و انسان خلقشده و به حال خودش رهاشده است.
امام باقر(ع) در یک جبهه بسیار گسترده فرهنگی با این تفکرات روبرو بودند و از طرفی غلات بودند که برای ائمه(ع) مقام خدایی یا شبه خدایی قائل بودند. حاکمان بنیامیه هم بدشان نمیآمد که این مکاتب رشد کنند و در مقابل مکتب اهلبیت(ع) قرار بگیرند.
امام در مواجهه با این جبهه فرهنگی چه تدبیری اندیشید؟
الف- تأسیس مدارس دینی
امام محمدباقر(ع) چاره را در این دیدند که قبل از اینکه وارد به قیام یا جنگ نظامی بشوند باید در جبهه فرهنگی کار کنند و شرایط برای قیام مانند دوره جدشان حضرت أبا عبدالله آماده نیست. فعالیتهای خود را در چند بخش تقسیم کردند،
الف- تربیت شاگرد: حضرت شاگردانی را تربیت کردند که آنها را برای مباحثه و مناظره به مناطق مختلف اعزام میکردند ب- تأسیس حوزههای علمیه در بلاد دور و نزدیک:
از دیگر اقدامات امام علیهالسلام تأسیس مدارسی در شهرهای مختلف بود که زیر نظر مستقیم ایشان یا شاگردانشان بود، حضرت مدرسهای در مدینه تأسیس کردند که مدتها محل رفتوآمد حتی غیر شیعه بود؛ همچنین مدارسی در کوفه، قم، ری؛ خراسان نیز تأسیس کردند. مدرسه مدینه زیر نظر خود ایشان و مدارس دیگر زیر نظر شاگردان درجه اول حضرت مدیریت میشد مخصوصاً مدرسه ری که تا سالها ملجأ شیعیان شد و حضرت عبدالعظیم حسنی ادامهدهنده این راه بود.
تأسیس مدرسه از همان زمان باب شد و ائمه (ع)نظر خاصی بر این مؤسسات فرهنگی داشتند که بتواند افرادی را از نقاط مختلف جهان اسلام به دور خود جمع کند و در یک فضای آرام و امن افرادی به تحصیل علم مشغول بشوند.
به مدرسه خراسان اشاره کردید، لطفاً راجع این مدرسه بیشتر توضیح بدهید؟
مدرسه خراسان در سال سوم امامت حضرت به دستور ایشان توسط جابر جعفی تأسیس شد چون در آن زمان حضرت در مدینه بودند و اگر میخواستند خودشان بیایند ممکن نبود. حضرت یکی از بهترین شاگردان خودشان بنام جابر بن جعفی را با چند نفر دیگر به خراسان آن زمان که همان ایران فعلی ما محسوب میشد فرستادند، خراسانی که در روایات هست همین ایران فعلی ماست و حتی برخی شهرها و کشورهای شمالی ایران بهکل این مجموعه خراسان گفته میشد یعنی امام محمدباقر در نقاط مختلف ایران مانند قم و ری و برخی شهرهایی که موردتوجه ایشان بود و میتوانست در سالهای آینده مبنای فعالیت بیشتری باشد مانند مدرسهای که در نیشابور تأسیس کردند که در روایت آمده که امام رضا(ع) وقتی به سمت مرو میروفتند در این شهر توقف کردند و در روایت آمده است که حدود بیستوپنج هزار قلمبهدست آماده بودند که فرمایشات امام رضا(ع) را یادداشت کنند این تعداد نویسنده نتیجه تلاشهای امام محمدباقر در تأسیس این مدارس بود.
ابتکار امام و تأسیس مدارس سیار
مدارسی که حضرت تأسیس میکردند بر دو قسم بود. یک سری مدارسی بود که در شهرها جا و مکان ثابتی داشت، اما ابتکاری که حضرت در آن زمان به خرج دادند که امروزه دیده نمیشود و میتواند برای ما الهامبخش باشد مدارسی بود که در شهرهای مختلف به صورت سیار گردش میکرد، بهعنوانمثال، اگر مدرسهای در قم بود و طلاب استفاده میکردند، این مدارس در ماه بعد به سمت کاشان میرفت و در ماه بعد به شهر دیگری میرفتند. حضرت با این برنامه تدبیری اندیشیدند که همه مسلمین و همهکسانی که طالب علم هستند، اما نمیتوانند از شهری به شهر دیگر سفر کنند، بتوانند از محضر شاگردان حضرت استفاده کنند، ما میتوانیم نام این مدارس را مدارس سیار بگذاریم، مدارسی که در شهرهای مختلف گردش میکرد و اساتید آن از شاگردان مستقیم یا باواسطه حضرت بودند؛ برخی مدارس هم بهصورت تخصصی دایر میشد، یعنی مدارسی که در آنها فقط فقه تدریس و روایات فقهی برای طلاب تبیین میشد برخی دیگر از مدارس کلامی بودند درواقع تخصصی کردن علوم کاری نبود که از چند دهه قبل به فکر آن بیفتند این ابتکاری بود که حضرت از همان زمان انجام دادند و طبق استعدادی که افراد داشتند برخی در فقه و برخی در علوم دیگر قویتر بودند و اینها باعث شد که حضرت شاگردانی تربیت کنند که برخی اوقات که افرادی برای مباحثه نزد حضرت میآمدند، میفرمودند، من وقت ندارم نزد فلان شاگرد من بروید، یعنی آنقدر در این شاگردان توانایی ایجاد کرده بودند که حضرت به آنها اعتماد کامل داشتند که اینها در بحث شکست نخواهند خورد، این نشاندهنده اعتماد حضرت به آنهاست و از طرف دیگر نشاندهنده ثمر دهی اقدامات حضرت در تأسیس مدارس در شهرهای مختلف بود.
زنده نگهداشتن روحیه جهادی و شور حسینی
ما باید به این نکته توجه کنیم که بااینکه حضرت اقدام به قیام نکردند، اما مواظب بودند که این روحیه جهادی و شور و شعور حسینی در دلوجان مردم از بین نرود و نمیرد. به همین دلیل به برپایی مجالس عزاداری امام حسین(ع) توصیه میکردند و افراد را تشویق میکردند تا به زیارت امام حسین(ع) بروند بااینکه حتی خطرات جانی هم داشت، اما درعینحال برای اینکه شیعه زنده بماند و آن روحیه جهاد و شهادتطلبی در شیعه از بین نرود افراد را به زیارت امام حسین(ع) تشویق میکردند. ما روایات فراوانی از ایشان در فضیلت کسانی که پیاده، به زیارت امام حسین میروند داریم، همچنین حضرت سرودههایی در باب قیام امام حسین(ع) دارند که به دست ما رسیده است و در مجموعهای که مجمع جهانی اهلبیت(ع) منتشر کرده بخشی از اشعار امام در رثای سید الشهداء با ترجمه به چاپ رسیده است.
احیاء و تبیین فرهنگ مهدوی
از دیگر اقدامات امام باقر برای زنده نگهداشتن شیعه این بود که وعده آمدن آخرین وصی پیامبر(ص) حضرت مهدی (عج) فرمودند روایات متعددی که در این زمینه از حضرت به دست ما رسیده است بر این مطلب گواهی میدهد البته باید توجه داشته باشیم حضرت از طرفی دعوت به زیارت امام حسین(ع) میکردند و از طرفی معارف مهدوی را تبیین میکردند از طرف دیگر مواظب بودند مردم بر احساسات دینیشان غلبه کنند و طوری نباشد که احساسی عمل کنند.
تبیین مؤلفه تقیه
امام باقر و امام صادق(ع) مؤلفهای را بنام تقیه برای شیعه مشخص کردند هرجایی که جانشان یا آبرویشان بهطورجدی در معرض خطر است(ع) تا جایی که میتوانند مذهب اصلی خود پنهان کنند، تقیه یکی از مبانی اعتقادی شیعه است که در راستای حفظ شیعه و خون شیعه بود.
رونمایی از چهره واقعی سنت نبوی
یکی از مشکلاتی که امام محمدباقر(ع) در عصر خود با آن مواجه بود، خلفای فاسد بنی امیه بود، کسانی بودند که خود را خلیفه پیامبر میدانستند ولی به سنت ایشان عمل نمیکردند و حتی مانع نقل سنت و حدیث پیامبر(ع) بودند.
امام محمدباقر(ع) برای شاگردانشان تبیین کرده بودند؛ در این مدارس آنچه در ابتدا باید برای طلاب علوم دینی تبیین شود، شناخت سنت واقعی پیامبر است خارج از بدعتهایی که بعد از رحلت نبی مکرم اسلام در باب حج و نماز و روزه و خمس و زکات و غیره ایجاد شد، حضرت به اساتید این مدارس که درواقع شاگردان ایشان بودند تأکید داشتند که تلاش کنند سنت واقعی پیامبر در امور فردی و اجتماعی را انتقال دهند، روایات بسیاری از امام محمدباقر(ع) در دست داریم که رسول خدا چنین و چنان بود یعنی تبیین میکردند رفتار پیامبر اکرم (ص)در جامعه در خانه و با مردم به چه صورتی بوده است.
احیاء فرهنگ کتابت حدیث
همانطوری که میدانیم چند سال از امامت امام محمدباقر معاصر با خلیفه اموی، عمر بن عبدالعزیز بود. عمر بن عبدالعزیز به فرمایش امام محمدباقر(ع) نجیب بنیامیه بود و بنیامیه طبق آن زیارت معروف مورد لعن پیامبر و ائمه است اما امام محمدباقر(ع) فرمود عمر بن عبدالعزیز نجیب بنیامیه بود به خاطر سهکاری که انجام داد یکی اینکه لعن امیرالمؤمنین را از روی منابر برداشت و این کار را ممنوع کرد.
دوم اینکه فدک را به امام باقر(ع) برگرداند و کار سومی که انجام داد که امام باقر از این کار سوم او بسیار استفاده کردند برداشتن ممنوعیت نوشتن احادیث بود. همانطور که اطلاع دارید تا حدود هفتادسال نوشتن احادیث ممنوع بود و اگر احادیث را پیدا میکردند میسوزاندند و به نهرها میریختند تا به دست مردم نیفتد اما امام محمدباقر با این فرصتی که در دوره حکومت عمر بن عبدالعزیز به دست آوردند و کتابت حدیث را آزاد کردند و گفتند که هر کس حدیثی را شنیده یا به ذهن دارد بنویسد یکی از توصیههای ایشان به شاگردانشان نوشتن بود. الآن کتب دستاول حدیثی ما مثل وسایل یا کافی بیشتر احادیثی است که از طریق امام محمدباقر(ع) و فرزند ایشان امام صادق(ع) به ما رسیده است، قریب پنجاههزار حدیث به دست ما رسیده است که البته تعدیل و تصحیح این احادیث با مجتهدین ماست.
رونق دادن به مباحث عقلی
یکی از توصیههای حضرت به شاگردانشان توجه دادن طلاب به سمت مباحث عقلی بود، تا آن زمان حدیث منع شده بود؛ اما حضرت از راه دیگری برای مقابله و مبارزه با مکاتبی انحرافی وارد شدند، حضرت فرمود شما از راه عقل با این مذاهب مباحثه کنید و چون اینها خود را صاحب عقل میدانند، بهوسیله بحثهای عقلی مجاب خواهند شد و خیلی از مباحثاتی که شاگردان حضرت با برخی از ارباب این مکاتب داشتند به نتیجه میرسید و آنها منکوب میشدند، هرچند برخی نفسانیات اینها باعث میشد که از اعتراف به شکست خودداری کنند یا از ادامه مباحثه فرار کنند و این مباحثات چهره واقعی این مکاتب فکری منحرف را به مردم نشان میداد و هدف امام باقر هم همین بود، چون اگر این مذاهب جلوتر میرفتند احتمال فتنه وجود داشت، همینقدر که مردم میفهمیدند که اینها نهتنها در برابر امام محمدباقر(ع) بلکه در برابر شاگردان امام محمدباقر هم پاسخی ندارند متوجه میشدند که حق با چه کسی است.
برخی از عقاید اینها زاویه زیادی با عقاید حقه شیعه داشت بهعنوانمثال زیدیه در مسائل فقهیشان معتقد بودند که ازدواج با غیر زیدی جایز نیست، یعنی ازدواج را فقط باهم کیشان خودشان جایز میدانستند یا تقیه را قبول نداشتند، حضرت از همان مبنای فقهیشان بر ضد مبنای اعتقادیشان استفاده میکردند و میفرمودند؛ شما که تقیه را قبول ندارید پس چرا میگویید که با غیر زیدیه نمیشود ازدواج کرد؛ مگر شما مشکلی دارید و چیزی دارید که بخواهید از ما پنهان کنید، و با مبانی خودشان آنها را مجاب میکردند و در مباحثات شکست میدادند، زیدیه در همان ایام خودش را به فرق مختلفی تقسیم کرد و زیدیه یک فرقه واحدی نبود و به جاریه و امثال آن تقسیم میشد اما صد یا دویست سال بعد در مجالسی که شیخ مفید در مناظراتی که با اینها داشتند تمام آنها را مغلوب کردند و الآن هم زیدیه هست، اما به گستردگی آن زمان نیست، الآن تعداد اندکی زیدیه در برخی شهرها یا کشورها هستند که در محدودیت به سر میبرند و درواقع اینها نتیجه تلاشی بود که امام محمدباقر(ع) در باب جنگ نرم انجام دادند و امروزه ما نتیجه آن اقدامات را میتوانیم مشاهده کنیم.
نظر شما